همگی این موارد در موقعیت هایی باشد که دیگران حضور دارند و شما قرار است در کنارشان کاری انجام بدهید؛ مثلا بازی کنید یا شام بخورید.
سن خاصی برای اضطراب اجتماعی وجود ندارد. کودکی با اضطراب اجتماعی پرخاشگری های شدید که متناسب با موقعیت نیست بروز میدهد و یا گوشه گیری متداول نشان میدهد.
برخی تحقیقات حاکی از آن هستند که نوجوانانی که دچار اضطراب اجتماعی میشوند به دلیل نگاه ایده آل گرایی زیاد مختص به این دوره سنی، با بزرگ تر شدن از شدت آن کاسته میشود.
اما برخی افراد هم با وارد شدن به فضای رقابتی کاری، ازدواج و خانواده ی دوم ممکن است به شدت اضطراب اجتماعی که قبلا قابل کنترل بوده به طور فزاینده ای اضافه شود.
برای راه های درمان اضطراب اجتماعی بهتر است بدانیم ممکن است این ترس از جمعیت از یک سانحه یا اتفاق تروماتیک که در گذشته اتفاق افتاده، باشد.
و یا اضطراب اجتماعی به دلیل حمله های عصبی و پنیک که تجربه کردیم و اطرافمان افراد ناآشنا با یک واقعه ی دردآور بوده ذهنمان را به ترس از حضور در کنار دیگران سوق داده باشد.
یک حقیقت روانشناسی وجود دارد و آن این است که بیماری های روانی در پی یکدیگر و گاه برای مخفی کردن همدیگر می آیند.
پس برای راه های درمان اضطراب اجتماعی باید دلیل اصلی آن را پیدا کنیم.
آیا به دلیل افسردگی و عدم تمایل به فعالیت های گروهی است؟ یا سانحه ای تجربه کردیم که سعی داشتیم آن را سرکوب کنیم؟ ممکن است همیشه بی دلیل اضطراب داشته ایم و این تنها مربوط به اجتماع نیست؟
پاسخ مثبت به هر کدام از سوال ها ما را برای درمان به سمت و سوی خاصی میبرد.
به طور کل سه دسته درمان برای اختلال اضطراب اجتماعی وجود دارد:
این علائم به دو دسته ی فکری و عملی تقسیم میشود.
تصور بد بودن قسمتی از بدن
نامتناسب بودن اعضای بدن
بزرگی یا کوچکی بیش از اندازه، اندام
زشت بودن تمام بدن
نگاه کردن مداوم در آینه
سوال پرسیدن از افراد
به دنبال تایید اجتماعی برای ظاهر
تغذیه کم
زیاد ورزش کردن
خود انتقادی شدید
همانطور که از علائم فکری و عملی خود زشت انگاری میتوان حدس زد؛ این اختلال با افسردگی و اضطراب همسبتگی بسیاری دارد.
افرادی که مدام در پی زشت تصور کردن خود باشند و بخواهد تایید بگیرند اگر کسی از آنان کوچک ترین ایرادی بگیرد کاخ آرزو هایشان نابود میشود.
خود را بسیار بدتر تصور میکنند و همینطور خطر خودکشی یا افکار خودکشی وجود خواهد داشت.
شخص تمام ساعات روز به طور فعالانه یا حداقل از نظر ذهنی در پی انتقاد از بخشی از بدن یا تمام بدن خود است پس فکر میکند دیگران هم او را اینگونه میبینند.
به همین خاطر دچار اضطراب و وسواس فکری عملی میشود به طوری که به سختی میتواند در اجتماع حضور پیدا کند و روابط موثر کاری، تحصیلی و عاشقانه داشته باشد.
در نتیجه ی اضطراب و افسردگی شخص با علائم اختلال خود زشت انگاری بیشتر در خود فرو میرود و کمتر با جهان خارج ارتباط خواهد گرفت در نتیجه تصورات فکری ش راجع به زشت بودن بدن تصدیق میشود.
به طور مشخص متخصان سلامت دلیلی برای این اختلال پیدا نکردند اما چهار دسته ی اصلی میتواند باعث به وجود آمدن یا تشدید علائم اختلال خود زشت انگاری شود.
طبق برخی آمار حدود 8 درصد از افراد با علائم اختلال خود زشت انگاری دارای والدین یا اقوام نزدیکی بودند که به این اختلال دچار هستند.
افرادی وسواسی که به همه چیز به نوع خاص، تشریفاتی، وسواس گونه و ناراحت کننده نگاه میکنندمیتوانند به بدن و جسم خودشان نیز بسیار غیر واقع بین باشند.
افراد وسواسی برای هر عمل خود تشدید و روش های خاص عملی دارند مثلا سه بار دست هایشان را بشویند؛ با پای راست وارد کلاس شوند، در خانه را چهار بار چک کنند که بسته باشد پس پتانسیل علائم خود زشت انگاری نیز از قبل در آنها وجود داشته.
مثل شخصی که همیشه از توازن تابلو های روی دیوار، ساعت ها و مداد و اجسام و لباس ها ایراد میگرفته و دارای وسواس فکری عملی بوده حالا نسبت به بدن خودش این افکار منفی را پیاده میکند.
سرتونین همان چیزی ست که بدن برای احساس شادی و خوشبختی به آن نیاز دارد.
وقتی سطوح این ماده شیمیایی به دلایل مختلف از جمله عدم تنظیم تعادل شیمیایی بدن به هم میخورد و پایین می آید افراد با درجات کمتری از حس خوشحالی و سرزندگی روبه رو میشوند.
از فروید و یونگ که روانکاوان دیرینه بوده اند تا فروم به عنوان یک روانشناس اجتماعی و صاحب نظران معاصر از جمله هنری مورای همگی بر اهمیت تاثیر اولین ارتباطات و برخورد هایی که انسان تجربه کرده تاکید ورزیده اند.
به همین دلیل یکی از حوزه های اصلی روانشناسی کودک ارتباط و آموزش به والدین و ساختن محیط اجتماعی متناسب و متعادل است تا کودک بتواند رشد بهنجار داشته باشد، پتانسیل های ذهنی ش به حداکثر برسد و دچار تروما نشود.
کودکی زمانی ست که انسان انتخاب میکند چه دیدگاهی به زندگی در سال های آینده داشته باشد، اولین مفروضات ذهنی ش ساخته میشود، خوب و بد را شناسایی میکند و ناهشیار در هویت او ساخته میشود.
اگر والدین، خواهر و برادر بزرگتر یا افراد تاثیر گذاری در کودکی ما دوست داشتنی بودن، زیبا بودن، مورد قبول واقع شدن را به بی نقصی صورت و بدن تشبیه کرده باشند امکان اینکه در بزرگسالی دچار علائم اختلال خود زشت انگاری شویم وجود دارد.
روان درمانی هایی که در این حوزه میتوانند کمک کنند از این قبیل هستند:
هر کدام از روش های درمانی با توجه به حوزه ی تخصص روانکاو یا روانشناس شما و از آن مهم تر وضعیت روحی شما باید انتخاب گردد تا بیشترین تاثیر درمانی را داشته باشد.
برای خواندن بهترین رویکرد درمانی که مختص به شماست میتوانید کلیک کنید.
از آنجا که این افراد دوره هایی از اضطراب کوتاه مدت را تجربه میکنند نمیتوانند با ثبات بمانند.
افراد مدام به آنها میگویند راجع به بیماری یا مریضی حرف نزنند اما آنها توانایی جلوگیری از آن را ندارند.
دوستان و آشنایان وقتی عدم کنترل و بیش فعالی ذهنی آنها راجع به اتفاقات ناراحت کننده را مدام میشنوند از آنها فاصله میگیرند.
علائم خود بیمار انگاری قبول نکردن نداشتن بیماری ست. افراد مبتلا به اختلال خود بیمار انگاری شدیدا و قطعا مطمئن هستند یا بیمار هستند یا خواهند شد.
پس وقتی پزشک به آنها خبر میدهد هیچ بیماری ندارند قبول نکرده و دوباره و دوباره پیش پزشک های متفاوت میروند.
از آنجایی که ذهنِ آشفته آنها به دنبال بیماری در مجلات و حرف های اطرافیان است پیش هر دکتر یا طب متفاوتی میروند.
یکی از علائم خود بیمار انگاری این است که نمیتوانند قبول کنند کسی را به خاطر بیماری از دست بدهند پس ممکن است اطلاعات پزشکی را مدام با او به اشتراک بگذارند.
احتمالا به خاطر فقدانی که قبلا پیش آمده یک شخص یا اشخاص خاصی را با خود به پزشک و دوره های زیاد چک آپ میبرد.
کودکان از والدین یا بستگان خونی که هیپوکندریا یا خود بیمار انگاری داشته اند بیشتر از سایرین این علائم خود بیمار انگاری را نشان میدهند.
یا والدینی که دچار اضطراب یا افسردگی بوده و کودک را اینطور بزرگ کردند نیز احتمال گرفتار شدن به هیپوکندریا در فرد وجود دارد.
از دست دادن افراد نه صرفا به دلیل بیماری و قبول نکردن آن میتواند باعث بروز علائم خود بیمار انگاری شود.
وقتی فرد بسیار احساس نزدیکی با اقوام میکرد و ناگهان او را از دستش بدهد بار بزرگ روانی را متحمل خواهد شد.
شخص نگران است و میترسد یا غم شدیدی را احساس میکند که اگر با آن کنار نیاید به بیماری و اختلال منجر میشود.
افرادی که از قبل دچار اضطراب بوده یا دوره های کوتاه و طولانی افسردگی را تحمل کرده و درمان نشده اند در دراز مدت ممکن است به خود بیمار انگاری دچار شوند.
اضطراب باعث میشود فرد از همه چیز نگران باشد و از دست دادن عزیزان و یا سلامتی خود، میتواند دلیل خوبی برای افزایش نگرانی هایی که به آن عادت کرده باشد.
افسردگی برخلاف اضطراب اما از گذشته میگوید و مخصوصا اگر فقدان یا از دست دادن در میان باشد.
علائم خود بیمار انگاری یا هیپوکندریا بسیار در سالمندان شایع است و یکی از اختلالاتی ست که باید حتما پزشک آن را لحاظ کند.
سایکو سوماتیک یا بیماری روان تنی یکی دیگر از علائم خود بیمار انگاری ست؛
هنگامی که فشار روانی طولانی مدت باعث احساس درد واقعی در اندامی که سالم است میشود.
همانطور که مسلم است دوره ی کودکی یکی از پر اهمیت ترین دوره های رشد است.
اگر در این دوره اتفاقی باعث شده باشد فرد احساس بیماری کند یا با یک اتفاق ناگوار راجع به بدن خود مواجه شده باشد احتمال دارد در بزرگسالی علائم خود بیمار انگاری در او مشاهده شود.
برای درمان اختلال ساختگی ابتدا بهتر خواهد بود بدانیم اصلا با چه دیدگاهی روبه رو هستیم.
افراد مبتلا به اختلال ساختگی به دو مدل تقسیم میشوند:
فرد مبتلا به اختلال ساختگی بخش هایی از بدن خود را جراحت میدهد به طوری که به پزشک و مراقبت های پزشکی نیاز خواهد داشت.
مثلا بریدن پوست دست یا آسیب به چشم و سر.
همین طور ممکن است اظهار به بیماری روانی بکند. مثل افراد اسکیزوفرنی توهم ( عدم وجود محرک و گزاش آن) را اطلاع دهد.
نشانه های دیگر:
درمان ممکن است توسط مریض پذیرفته نشود و تنها هدف گاها میتواند کم کردن یا کنترل علائم اختلال باشد.
مانند آسیب های شدید به روح و روان تا حد امکان کم شود یا بیمار اطلاع پیدا کند مشکل جسمی ندارد و خود را بپذیرد.
اگر پزشکی که فرد مبتلا به اختلال ساختگی در بیمارستان نزد او رفته، بتواند جلب اعتماد کند مسیر بسیار هموار خواهد شد.
با جلب اعتماد بیمار همراه با کمک خانواده میتوانند به آمادگی بیمار برای پذیرش نسبی بیماری و رفتن نزد یک روان درمانگر کمک کنند.
پزشک و خانواده باید با حالتی بدون قضاوت او را آگاه کنند که ذهنش او بیمار است و نه جسمش.
درمان های تخصصی
یکی از انواع گفتار درمانی که در بطن رفتار درمانی هاست، cbt یا همان درمان شناختی رفتاری است.
در این درمان با مراجع بعد از ریلکس کردن و روش های آرام سازی صحبت میشود و در اثر یک تعامل و گفت و گوی دو طرفه میتوانند به خطاهای شناختی بیمار برسند.
گروه درمانی از آن جهت پیشنهاد میشود که افراد میتوانند از تجربیات دیگران بهره مند شود و در یک محیطی که افراد شبیه به خود را در آن میبینند احساس قضاوت شدن و در تگنا بودن نداشته باشند.
درمان اختلال ساختگی به خانواده و محیطی که شخص در انتهای روز در آن خواهد بود نیز میرسد و اهمیت زیادی دارد.
داروهایی که پیشنهاد میشود از آن جهت که فرد بیمار احتمالا دارای علائم افسردگی یا برعکس اضطراب است تجویز خواهد شد که دوره ای و باید تحت نظر روانپزشک باشد.
به یاد داشته باشید هر درمانی راحت نیست و سخت ترین کار پایبندی به درمان و مبارزه با افکار ذهنی ناخوشایند و تمایلات قدیمی ست.
به جای تعدد بسیار در پزشکان درمانی، یکی را انتخاب کرده و خانواده هم در جریان قرار بگیرند تا فقط نزد او بروید.
این خطر که ممکن است هر دفعه با یک آسیب روحی و ورانی یا جسمی به خود، صدمه ای دائمی ببینید را لحاظ کنید.
احتمالا از شهر رفتن یا نزد بیمارستان جدیدی بدون سوابق به ذهنتان خطور میکند.
اما این کاری ست که خلاف تمام تلاش هایتان برای بهتر زندگی کردن داشته اید پس جلوی خود را با کمک گرفتن از متخصصین سلامت بگیرید.
افراد بزرگسال که به ADHD مبتلا هستند نمیتوانند روز یک مکالمه، تکلیف یا فرایند ذهنی تمرکز کنند و آن را به ثمر برسانند.
ممکن است حتی آرام نشستن، منتظر ماندن در صف و جاهای شلوغ نیز برایشان بسیار طاقت فرسا باشد.
آنها به سادگی فراموشکار میشوند. ذهنشان میتواند روی مسائل متعدد و کم اهمیت بیش از حد تمرکز کند.
برای مثال اگر هرکدام از ما صدای ماشین، پرنده ای که از بالای سرمان میگذرد و رهگذری که با ما برخورد میکند را در حد ثانیه ای اهمیت بدهیم، بزرگسالان با کمبود توجه دقایق طولانی این عوامل را در ذهن ثبت و ضبط میکنند.
بزرگسالان از ناتوانی خود در مسائل مختلف که برای دیگران کار بزرگی نیست کم کم به پرخاشگری، عصبانیت و تکانشگری روی می آورند.
بهتر است درمان جایی شروع شود که تکانشگری ها به مشکلات جامعه و فردی ضربه های غیر قابل بازگشت نزند.
افرادی که مشکل نقص توجه یا ADHD دارند روابط عاشقانه ناپایداری تجربه میکنند.
در شغل خود موفق نیستند چرا که نمیتوانند انتظارات کارفرما را برآورده کنند.
ارتباطات اجتماعی و خانوادگی نه تنها قوی نیست بلکه اگر کنترل نشود بسیار چالش برانگیز و ناموفق عمل میکنند.
وسط حرف دیگران میپرند، روی موضوع خاصی تمرکز نمیکنند، میان صحبت جمع بلند میشوند و کار دیگری انجام میدهند و..
دسته بندی امور، اولویت برای انجام کارها، برنامه ریزی و حتی قضاوت هایشان ضعیف تر از دیگران است.
کمبود توجه بزرگسالی میتواند شدیدا با موفقیت در ارتباط باشد و مسیری که خود به تنهایی سخت هست را تقریبا غیر ممکن کند.
پس شناسایی زودهنگام اختلال ADHD بهترین کمک به فرد بیمار میتواند باشد.
همه ما در زندگی اوقاتی را تجربه کرده ایم که پر از تنش و فشار بوده در نتیجه توانایی های همیشگی خود را از دست داده ایم.
پرخاشگر، غیر منطقی و ناآرام شده ایم. اما اختلافی که با کمبود توجه بزرگسالی وجود دارد این است که آنها تمام این ویژگی ها را به طور مداوم از نوجوانی یا کودکی دارند.
علائم کمبود توجه در بزرگسالی آنقدر شدید است که باعث مشکل در تمام ابعاد زندگی میشود.
آن وقت هست که فرد یا اطرافیانش متوجه میشوند قطعا باید به یک متخصص در زمینه درمان مراجعه کنند.
1.وراثت : تحقیقات نشان داده والدین یا همبستگانی که خود به این عارضه مبتلا هستند، بر روی ژن های کودک اثر میگذارند.
2.محیط: قطعا ویژگی های محیطی که کودک در آن بزرگ میشود باعث رشد بهنجار یا نابهنجار ذهنی و جسمی میشود .
یک محیط آرام با دسترسی به امکانات مورد نیاز و حمایت خانوادگی در مقابل مکانی ناامن ، بی توجه و بدون حمایت کودکانی متفاوت پرورش خواهد داد.
3.در طول رشد: رشد در دوره ی جنینی مانند: وضعیت سلامت مادر، مصرف داروها، اشعه های محیط، مصرف مواد مخدر یا مشروب توسط مادر بر اختلال ADHD و درصد ابتلای آن اثر گذار است.
افراد زمانی که عدم توانایی خود در مدیریت وضعیت زندگی را میبینند، عقب افتادن از معیار های مطلوب و ناتوانی در کنترل، دچار افکار اضطرابی و انتقاد شدید میشوند.
تنهایی و جدا افتادن و چه بسا عدم تمایل دیگران به همکاری و درک افراد ADHD میتواند نشانه های افسردگی در بلند مدت را در پی داشته باشد.
اختلالی مانند دوقطبی یکی از بیماری هایی ست که در نتیجه ی عدم توجه به درمان و علائم کمبود توجه بزرگسالی میتوان در افراد دید.
فردی که از کودکی ناهنجاری های رفتاری را داشته و چه بسا با عدم درمان در او تقویت شده میتواند احتمال ابتلا به اختلالات سلوک و.. را داشته باشد.